شعر زخم دل | 100 شعر در مورد زخم دل عاشق
شعر در مورد زخم دل
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زخم دل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست
شعر در مورد زخم دل
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان….عزیز ترینشان….
بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من
که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من…خنجرت کولاک کرد
شعر درباره زخم دل
برای شادی روحم… کمی غــزل، لطفاً
دلم پر از غم و درد است… راهِ حل لطفاً
همیشه کام مـــــرا تلخ می کند دنیـا…
به قدرِ تلخیِ دنیــــای تان… عسل لطفاً
مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدم هـا…
فقـــــط برای دمی… گریـــــه لااقـل ،لطفاً
کسی میان شما عشق را نمــــی فهمد…
ادا…دروغ… بس است این همــه دغل لطفاً
کجاست کوه کنـــــی تا نشان دهد اصلاً…
به حرف نیست که عاشق شدن… عمل لطفاً
به زور آمـــــده بودم… به اختیـار مــــرا…
ببر به آخرِ دنیـــــا… از ایـن محــــل لطفاً
نمانده راهِ زیادی… کنــــار قبرستـــــان
پیاده میشوم اینجا همیـن بغل لطفا
شعری در مورد زخم دل
درد یعنـی…..
دلــــم بــراش خیلــــی تنـــــگ شده…..
امــــــاهیــــچ غلطــــی نمـی تــونـــم بکنــــم …
شعر زخم دل
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بیغشم
باور مکن که طعنهی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
شعر درباره زخم دل
دیـده ای شــیشــه هـای اتـومبــیل را
وقـتـی ضربــه ای مــی خـورنـد و مـی شـکنـنـد !؟
دیــده ای شـیشــه خــرد مــی شــود
ولــی از هــم نمــی پاشــد !؟
ایـــن روزهـــا همـــان شــیشــه ام ؛
خــرد و تــکـه تــکــه ،
از هــم نـمـــی پــاشـم ولـــی شــکـستـــه ام . .
شعر برای زخم دل
مــدت هــاســــت احــــســاس مــیکــــنم کــــر و لال شــــدم
ایــن روزهــا صــــدای احــــســاســاتــم را
فــــقــط صــــفــحــه ی کــیــــــــــــــــبــوردم مــی شــــنود….
شعر در مورد زخم دل
ببین……من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم…….ولــــی
یــــادگـــاری من با بقیه فــــرق دارد….
یــــــادگــــــاری مــــن……از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت …
شعر زخم دلم
اشــک نـیـســـت……
بـخــار خــاطــرات تــو ،
بــر شیشــہ چشمــانــم ،
نـشـسـتــہ اســت….
شعر نو زخم دل
خـــوبـــم….
مثــل پــدربـــزرگ….
کــه خـــوب بـــودو…….مـُــــرد !!
شعر کوتاه زخم دل
جدول آب و خیابان چمن منظور کیست
زخم میدان ها کشد تا دل کشاید مرد را
شعری در مورد زخم دل
دلم را سوزاندی…؟کاش قدری صبر می کردی…!؟
حرمت کسی که عزیزش را از دست داده….
لااقل تا چهل روز نگه میدارند…!؟
شعر مرهم برای زخم دلم هم درست کن
آهای غریبه کنارش مینشینی و……
…باچند آیه قرآن محرمش میشوی…
ومن…منه آشنا……
بایک دنیا عشق و حسرت بهش نامحرمم….
شعر درمورد زخم دل
هیچکس بعد هیچکس نمرده….
ولی …
خیلیا بعد از خیلیا….دیگه زندگی نکردن . . .
شعر در وصف زخم دل
هرکی دستش می رسه به دل من
می پاشه نمک به روی زخم من
شعر راجب زخم دل
خسته میشوی ،بر من؛مزن این زخم تکراری
بی خبر تر از خوابی؛تن عشق مرز بیداری
شعر زخم دل مراغی
لحظه هایم همه در حسرت و حیرانی شد
زخم دوریت به دیدار تو مرحم می شد
شعر زخم دل خاقانی
از حریقم همه دنیات چراغانی شد
لحظه ای حسرت تو از دل من دور نشد
شعر زخم دل صائب
دیدنت باز به دل خنجر پنهانی شد
ماه من! شب به حیاط دل من باز درآ
شعر زخم دل سلمان
مادری بدین همه درد بر میخیزد
تا به ناگزیری زیستن و پرواز دلبندان
زخم درد بر بندد
زخم کار بر درد
شعر زخم دل بافقی
به زخم های این دلم
نمک دوباره می شوی
رها نمی کنی مرا
خیال کن که مرده ام
شعر در مورد زخم دل
روی زخم کهنه ی دربدری
بوسه ایی از گل خوشبختی میذاشت
شعر درباره زخم دل
دل من از، تو، گل من!
زخم عاشقونه خورده
شعری در مورد زخم دل
ای دل از باده سُخن ساز مکن
این کُهن زخم مرا باز مکن
شعر زخم دل
خاطرات سرگشاده
زخم های روبه تعمیم
شرم کفتر رو گنبد
آستان عشق تعظیم
شعر درباره زخم دل
دوباره تازه شده زخم کهنه دیروز
امان گرفته ز دل، برده طاقت دردم
شعر برای زخم دل
شاید این زخک بسوزد تن رنجور مرا
به مرادش برساند دل مقهور مرا
شعر در مورد زخم دل
خانه ی دل جای هر دیوانـــــه نیست
آن می عشقم که ام پیــــــــمانه نیست
ذره ذره باز می سوزم چو شمـــــــع
هان چرا جان مرا کاشانه نیـــــــست
خورده ام زخمی ز تــــــــیر نا رفیق
زخم و سوزی را که از بیگانه نیست
شعر زخم دلم
تو به دل زخم زدی
پر پروانه ی دل سوخته است
از شمع سخنت
زدی هم نیش وکنایه، دردی
شعر نو زخم دل
بزن
تا زخمه ی سازت
دلم را باز بشکافد…
بزن…!
شعر کوتاه زخم دل
زخم و زحمت پیر کرده ، پازن شاخ اشکنه
آخرش نالهَ ی صَیاری، زور من زونی نکه
شعری در مورد زخم دل
دلم گرفته …آری …
دلم گرفته به هزار،
زخم ناباور…
در این جهان،
که کسی… با کسی ،
برابر نیست!
شعر مرهم برای زخم دلم هم درست کن
چشمها را بستی
و با زبان
به تارهای دلم زخمه زدی!
زخم ِ زبانت
مرا ز ِ پا انداخت!
شعر درمورد زخم دل
سایه سرد سکون بر سر تاریکی بود
زخم می خورد خدا در دل آدم؛ می سوخت
شعر در وصف زخم دل
نه سال آزگار دلم زخم خورده بود
آن شب کنار مرد غزلها رفو شدم
شعر راجب زخم دل
هی از طلوع دوباره ی
خورشید؛
دم مزن!
مردان این دیار
دلهای زخم خورده ی خود را
در شیشه های کوچک الکل نهاده اند.
شعر زخم دل مراغی
دیگه آرزوی من نیست ، با تو بودنم همیشه
جای زخم این دل من ، تا ابد کهنه نمیشه
شعر زخم دل خاقانی
گر دوست بر دل تو زند زخم بی شمار
آن زخم را بزرگ فتوحی شمار ازو
شعر زخم دل صائب
زخم بگذاری و مرهم نکنی
سنگ دل زخم گذارا که تویی
شعر زخم دل سلمان
پروای زخم نیست دل آب گشته را
صائب به زخم آب همان آب مرهم است
شعر زخم دل بافقی
نقش به مراد دل ما خنده زخم است
نامی است عقیقی که پذیرنده زخم است
شعر در مورد زخم دل
چون غنچه دهن بسته ام از شکوه خونین
هر چند دل تنگ من آکنده زخم است
شعر درباره زخم دل
چون بار صنوبر دل آزاده ما را
حاصل ز گلستان جهان خنده زخم است
شعری در مورد زخم دل
صبر بر زخم زبانها کن که هر زخم زبان
کعبه دل را بود خار مغیلان دگر
شعر زخم دل
جامه ای می خواست دل بر قامت رعنای زخم
آخر آمد ناوک اوراست بر بالای زخم
شعر درباره زخم دل
زخم شمشیر زبان صیقل ارباب دل است
تو چرا این همه از زخم زبان می لرزی؟
شعر برای زخم دل
به کف آن آبدار آتش زخم
کآب او دل کند چو آتشدان
شعر در مورد زخم دل
دل رمیده من زخم دار صید گهیست
که زخم صید به تیر و کمان نمی باشد
شعر زخم دلم
دل خسته آنگاه سودای زلفت
بنالم بناسوری زخم شانه
شعر نو زخم دل
دم صبح زخم نمایان تیغت
دل شب نمودار زاغ کمانت
شعر کوتاه زخم دل
دل گرفته ز زخم زبان نیندیشد
گشادآبله درخارزار می باشد
شعری در مورد زخم دل
گفتن ما مرهم زخم دل است
نوشداروی حیات مقبل است
شعر مرهم برای زخم دلم هم درست کن
او بیازرده دل اهل دلان
زخم او دارند جمله مقبلان
شعر درمورد زخم دل
درد عشقت شفای بیماری
زخم تو مرهم دل افگاری
شعر در وصف زخم دل
جوانی صرف کرده در غم دل
شمرده زخم دل را مرهم دل
شعر راجب زخم دل
دل ما در تلاش زخم دارد همت دیگر
به یک زخم نمایان دست از قاتل نمی گیرد
شعر زخم دل مراغی
مرهم نهاد زخم زبانش به یک سخن
بر زخم ها که بود به دل بی شمر مرا
شعر زخم دل خاقانی
دل قویست مرا در غم و عجب سنگی
که طاقت آرد زخم دل چو سنگ ترا
شعر زخم دل صائب
دل رفت گر اهل دل بیابم
زین مرهم زخم آن ببینم
شعر زخم دل سلمان
درد درد دل بود درمان ما
زخم تیغ عشق بر دل مرهمک
شعر زخم دل بافقی
بی ملامت نشود آینه دل روشن
زخم شمشیر زبان صیقل زنگار دل است
شعر در مورد زخم دل
من نگویم که دوای دل ریشم فرمای
راضیم گر بزنی زخم دگر بر دل ریش
شعر درباره زخم دل
ای زخم زننده بر رباب دل من
بشنو تو از ناله جواب دل من
شعری در مورد زخم دل
من عاشقم و چو عاشقان خوشخویم
ور رحم کنی زخم زنی این گویم
شعر زخم دل
درد دل داریم و درد دل دوای جان ماست
گرچه دل ریشیم زخم او ز مرهم خوشتر است
شعر درباره زخم دل
یک دل به سر کوی تو آباد نیابند
یک جان زخم زلف تو ازاد نیابند
شعر برای زخم دل
همی کنند ملامت که چند گریه خون
ز زخم غمزه دل افگار مانده ام، چه کنم؟
شعر در مورد زخم دل
نگار من، زخم جعد یک گره بگشا
مگر که دل بتواند خلاص جان دیدن
شعر زخم دلم
پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو
زانکه هزاران دل است بسته هر بار تو
شعر نو زخم دل
بر آن کمان ابرو دل اوحدی چه سنجد؟
که به زخم تیر مژگان بشکافتی سپرها
شعر کوتاه زخم دل
آن زخم، که از تو بر دل ماست
مشنو که: به مرهمی توان کاست
Comments
Post a Comment